یک پیکان پر از بادبادک سبز

راننده این پیکان قدیمی به چه دلخوشی ماشینش را پر از بادبادک سبز کرده است ؟

فروش آنها به قیمت هر کدام ۱۰۰۰ تومان و بردن پول به خانه برای غذا و لباس خانواده اش؟

تبلیغ برای به ریاست جمهوری موسوی ؟

امید به تغییر در سیستم اجتماعی و اقتصادی کشوری که در آن زندگی میکند؟

یا یک میلیون فکر و اندیشه دیگر .......

ولی هر چه بود ایادی حکومتی بد جوری زدن توی ذوقش.

به هر حال دیروز گذشت .اما

فردا حتما روز دیگر و بهتری است .

بردگی در سال ۲۰۰۹

این مرد بیچاره صبح تا غروب دم در این رستوران که فکر میکنم در فلورانس بود،باید در سرما و گرما بیایستد تا مردم با دیدن این تابلو که به دستش داده اند هوس غذا خوردن کنند و به داخل رستوران بروند.

بشر قرن ۲۱ ادعا میکند برده داری را لغو کرده است ،به قیافه این مرد نگاه کنید و ببینید چه از یک برده کم دارد؟

روزانه ۱۰.۱۲ ساعت تکان نخوردن،کار واقعی انجام ندادن ،در جهت رشد و تعالی ذهنی کتابی نخواندن،در ارتباط با همکاران حرف نزدن و ارتباط نداشتن بردگی از نوع عصر جدید نیست؟

تاکو پشت میله های زندان...

اگر شما میدانید این تاکو بیچاره چرا پشت میله ها اسیر است منم میدانم.

تا جایی که به یاد دارم او نه دزد بوده نه قاتل و نه مست پشت فرمان نشسته.

نه مقاله انتقادی در مورد نقض حقوق بشر نوشته.اون بیچاره در تظاهرات سبز ها هم شرکت نکرده .

پس به کدامین گناه در بند است این بیگناه سر در گریبان؟؟؟؟؟

سقف کلیسایی در فلورانس

بعد از ظهر های شیرین....

حرفهای دنیای کودکی در یک بعد از ظهر گرم تابستان.این حرف ها نه سر دارند نه ته ،ولی بسیار شیریند به شیرینی شکلات دزدی های اتاق مهمون به وقت نوروز.

مدت ها بود كه پس وردم یادم رفت بود و نمیتونستم بیام اینجا .خوشبختانه یادم امد .خیلی خوشحالم.

قایق خصوصی

این پدر با پسرانش با قایقشان آمده اند روی آب های مدیترانه استراحت کنند و شاید هم برای کاری آمده اند نمیدانم . فقط جالب این بود که پدر آب میریخت و این ها نوبتی حموم میکردند. پسر ها چقدر شبیه همدیگر هستند .

کالسکه

داشتن 3 قلو و با آنها سفر رفتن مشکلات خاص خودش را دارد ولی این مشکل برای این پدر به آسانی با این کالسکه 3 نفره حل شده است .

کاپری

جائیکه زمین به آسمان میرسد.

کاپری

ایجا داخل همان غار مورد بحث است . رنگ آبی آب متاثر از همان نور طبیعی است که از آن روزنه وارد میشود .

کاپری

اینجا دهانه کوجک یک غار نسبتا برزگ است .افرادی که در صف ایستاده اند منتظرند که نوبتشان برسد تا سوار قایق شوند و غار را ببینند. برای وارد شدن به داخل غار قایقران و بقیه باید به حالت داراز کش کف قایق قرار بگیرند وگرنه سرشان به سقف گیر میکند و میشکند.البته از این گذرگاه که رد شوند در داخل غار توی قایق می نشینند و به صدای قایقرانان که ترانه های ایتالیائی میخوانند گوش میدهند.نورطبیعی آبی زیبائی در غار وجود دارد که از روزنه هائی درقسمت پائین دیواره غاراز بیرون به درون تابیده میشود.

کوچه پس کوچه های کاپری

این یکی از صد ها کوچهء بسیار کم عرض ( در اصطلاح فارسی آشتی کنون ) جزیره کاپری در ایتالیا است . کوچه های پر فراز و نشیب و دیوار های پر از گل با هوائی مملو از اکسیژن.شماره خانه ها و گاهی اسمی برای آنهاو یا حتی سال ساخت خانه به طرز بسیار هنرمندانه و ابتکاری با نقاشی بروی کاشی توی دیوار نصب شده است .

ایرج پزشک زاد

این آقای پزشکزاد عزیز نویسنده دائی جان ناپلئون است که حاجتی به معرفی ایشان نیست .فقط باید بگویم شنیدن داستانها از زبان خودشان بسیار دلنشین است. این نویسنده گرانقدر قبل از انقلاب اسلامی از دیپلمات تا مقام سفیری در وزارت امور خارجه خدمت کرده است .پس از انقلاب در غربت به کار تحقیق ادبی و تاریخی اشتغال دارد و کتاب ( مروری در واقعهء 15 خرداد سال 42 و قانون مصونیت نظامیان آمریکایی ) یکی از خواندنی ترین کتب ایشان است .

همان خانم ایرانی با مایوی سیاه

مایوی یک زن ایرانی در ساحل دوبی

این خانم به همراه شوهرش برای گردش با این لباس به سواحل به دوبی آمده است . لباس شوهرش یک شورت کوتاه و یک تی شرت رنگی بود. نمیدانم چرا مردان ایران نباید خارج از این مرز و بوم لباس و رفتار اسلامی نشان ندهند ولی زنانشان را وادار به این کار میکنند . البته بعضی خانم ها هم خودشان میگویند خجالت میکشیم و حالا مایو که هیچی روسی هم از سر بر نمیدارند .

عسل و نامزدی که هرگز شوهرش نشد .

این گربه 2 روز آمد به خونه ما که شاید عسل بخواهد با او کاری کند و بچه دار شود .آقا گربه هر چقدر خودش را لوس کرد فایده نداشت و عسل کاری به کار او نداشت . از او فرار میکرد و با او دعوا داشت . بلا خره آقا گربه دست از پا دراز تر به خونه اش رفت . میگویند گربه ماده مخصوصا از نوع ایرانی تا احساس عاطفی به جفتش نداشته باشد به او نزدیک نمیشود .

میدان آزادی

نام این میدان را نمیدانم. شاید آزادی باشد .من اسم آنرا میگذارم بچه میدان آزادی تهران در شهر سنندج.

ساختمان عجیب

همیشه دیده بودم که طبقات کم مساحت را بالاتر میسازند . انگار این بار بر عکس است و ساختمان اینقدر محکم است که آخ هم نگفته است .

تظاهرات در پاریس

این صحنه ای از یک تظاهرات کارگری است برای تقلیل ساعات کار . ماشین کوچکی همراه تظاهرات کنندگان بود که نوشابه گرم و سرد به آنها میداد. در اطراف جمعیت پلیس محافظت میکرد که اتفاقی برای جماعت پیش نیاید .

دختر زالزالک فروش

این دختر در جاده بین سنندج و بانه در پائیز زالزالک میفروشد.

موزه آصف

این هم نمونه ای از پنجره های شیشه رنگی قدیمی .پنجره های بزرگ این خانه قدیمی اغلب با این شیشه ها تزئین شده بود و نمونه این پنجره ها را در نقاط دیگر شهرهم میشد دید . از پشت هر رنگ که بیرون را نگاه میکردی زمین و آسمان رنگ دیگری داشت .و چقدر زیبا بود .

موزه آصف

این هم یک گردن بند نقره ای قدیمی است که در ویترینی در این موزه به نمایش گذاشته شده است .

موزه آصف

این کلاه با سکه های 2و 5 و 10 ریالی تزئین شده است . حتما متعلق به یکی از خدمتکاران بوده است . کلاه زنان ارباب با همین شیوه دوخته میشد منتهی در آن سکه های طلا به کار میرفت . دوخت سکه طلا و نقره روی لباس زنان قدیمی باعث تفاخرشان بود و همین طور نوعی پس انداز مالی برایشان .

موزه آصف

این جا هم حیاط این خانه بزرگ قدیمی است . آجر ها و پنجره ها اگر زبان داشتند حتما راز های زیادی از حوادث این خانه را میتوانستند برایمان باز گو کنند .

موزه آصف

این یکی از چندین آشپزی است که در آشپزخانه مشغول پختن غذا میباشد . در هر وعده در خانه آصف برای بیش از 50-60 نفر غذا پخته میشد . ساکنین و میهمانانی که هر روز از ده یا شهر های دیگر میآمدند.

موزه آصف

کار این مرد در اتاقی از این خانه دوخت و تعمیر گیوه برای افراد خانه بوده است . گیوه با نخ پشم و یا پنپه خالص دوخته میشود . زیر گیوه چرم و یا لاستیک خوب است. و میگویند چون پا ها در آن عرق نمیکنند از نظر بهداشتی پاپوش مناسبی هستند . اخیرا قیمت بعضی از انواع مرغوب آن به قیمت بالای 60000 تومان رسیده است .

موزه آصف

این مردسمبل مرد موج باف در خانه آصف است . . موج شبیه پتو است با تار و پود هائی از پشم دو رنگ و معمولا سیاه و سقید . از آن به عنوان پتو و رختخواب پیچ استفاده میکردند.

موزه آصف

استفاده از چهار پایان برای حمل و نقل روستائیان بین شهر و ده دلیلی بود برای آنکه در یکی از اتاق های متعدد این خانه مردی به تعمیر پالان های فرسوده و دوخت جدید آنها مشغول باشد.

موزه آصف

تنور خانگی هر روز در آشپز خانه بر قرار بود وزنان نانوا برای خانواده ارباب و میهمانانشان و تمامی افرادی که در منزل کار میکردند نان تازه می پختند.

موزه آصف

در این تصویر معلم سر خانه به بچه ها درس میدهد.یکی از اتاق های خانه به این کار اختصاص داشته است . البته این ابتدای کار است و بعد از مدتی این بچه ها تحصیلاتشان را در کشور های خارجی ادامه میدادند.

موزه آصف

تصویری دیگر از موزه آصف.

موزه آصف

خاندان آصف از فئودال های ثروتمندی بودند که امروزه منزل مسکونی سابقشان در سنندج به موزه تبدیل شده است . سعی کرده اند با مجسمه سازی فضای قدیم خانه را برای بازدید کنندگان زنده و واقعی نشان دهند . در این تصویر و جند تای دیگر گوشه هائی از این موزه را میبینید .

کلیسا

کلیسای ننه مریم در خیابان خیام ارومیه بیش از صد سال سابقه دارد .

عکس های آتیه

از امروز عکس هایی که در مکان های مختلف گرفته ام در اینجا میگذارم . در مورد هر کدام گاهی توضیح مختصری میدهم . امیدوارم بتوانم شما را شریک دیدن آن صحنه ها بنمایم. گاهی ممکن است گیرنده عکس خودم نباشم در آن صورت نام عکاس را اگر بخواهد ذکر خواهم کرد .